آبروي وطنم يوسف بازار شده ست   2010-01-29 11:07:06


نه ! اميدي به شما نيست، حقارت ، آزاد
هرچه خواهيد بگوييد جسارت ، آزاد

آبروي وطنم يوسف بازار شده ست
ثمن بخس ، فراوان و تجارت ، آزاد

شيختان با همه شيريني و شهرآشوبي
فتويِ فتنه فرستاد : شرارت ،آزاد

راه بر مشت گره کرده ي مردم بستيد
تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد

حرم از دست حرامي نگرفتيم که باز
پيک و پيغام فرستيد که غارت، آزاد

پاکدامن وطنم را به کسي نفروشيد
خاصه اين فرقه ي از قيد طهارت ، آزاد

بي وضو زائر اين خاک نبايد! چه کسي
گفته اين قوم نجس را که زيارت ، آزاد؟

الغرض معني آزادي اگر اين باشد
وقت آن است بگوييم اسارت آزاد

شعراز میلادعرفان پور
پ.ن. ميلاد عرفان پور: نتوانستم مقابل کساني که وطنم را رنگ مي کنند و يوسف هر بازار مي سازند ساکت بمانم.صراحت لهجه را به بغض گره خورده در گلويم ببخشيد.


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات